دانش بیشتر , زندگی بهتر
| ||
روزی عتیقه فرو به خانه ی رعیتی در روستایی رفت .دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد .که در گوشه ای افتاده گربه ای از آن آب می خورد. دید اگر قیمت ظرف را بپرسد رعیت از ارزش با خبر می شود .لذا گفت : عمو جان چه گربه ی قشنگی. آیا حاضری آن را به من بدهی ؟ رعیت گفت چند می خری! گفت 1درهم رعیت گربه را به دست عتیقه فروش داد وگفت خیرش را به بینی. عتیقه فروش پیش از خروج گفت: عموجان گربه در راه تشنه می شود. بهتر است ظرف آب را هم بدهی .رعیت باخنده ای گفت :قربانت بروم من تا حالا 5 گربه را با این ظرف فروخته ام! [ یادداشت ثابت - یکشنبه 91/6/13 ] [ 11:34 عصر ] [ علی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |